ایران باستان
تاریخ ایران با کورش آغاز نمی شود و ماد ها هم اولین ایرانیان نیستند . هرچند نام امروزین " ایران " برگرفته از نام قوم آریایی است ، اما پیش از حضور آنها در این سرزمین نیز اقوام و شهرهایی وجود داشته اند . کاوش های باستان شناسی حاکی از وجود تمدن هایی کهن تر در بعضی نقاط این سرزمین است . هرچند بسیاری از مناطق هنوز کاوش نشده اند و حتی همان مناطق شناخته شده نیز ، کاوش ها بصورت علمی انجام نشده است و یا کامل نگشته است . به هرحال در حد همین شناخت محدود امروز ، ما مناطقی از این دست را می شناسیم . تپه سیلک کاشان ، شهر سوخته زابل ، تپه گیان نهاوند ، دره جیرفت و مناطقی همانند اینها .
نکته مهم دیگر شناخت وضع مناطق داخلی ایران در زمان شکل گیری و رواج تمدن های کهن است . یعنی فهم اینکه در زمان تمدن های و دولت های باستانی نظیر سومر ، کلده ، اور ، بابل ، آشور ، عیلام ، اورارتو و نظائر آن ، وضع این مناطق داخلی فلات ایران، که مجزا از منطقه مستقیم تحت حاکمیت این تمدن ها و دولت ها بوده است ، به چه نحوی جریان داشته است ؟
همه این موارد و سؤالات و پرسش هایی از این دست نیاز به کار و تلاش باستان شناسان و مورخین حال و آینده دارد . کسانی مانند من و شما که با همت و پشتکار و امید ، سعی خواهند نمود تا زاویه های پنهان زندگی پدران خویش را دریابند . اما به هر حال آریایی ها پیش از هزار سال قبل از میلاد مسیح ، به سرزمین فلات ایران سرازیر شدند ، با مردم کهن آمیختند و جابجا شدند و ساکن گشتند . همه این تحولات زمینه هایی گشت برای برپایی اولین دولت های بزرگ و ظهور اولین امپراطوری های بسیار بزرگ جهان کهن ، یعنی هخامنشیان، دولتی که با بهره گیری از همه این میراث کهن ، تمدنی بزرگ را در منطقه ای وسیع بنیان نهاد .
هخامنشیان از پارسیان بشمار می روند.
پارسیان مردمانی آریایی نزاد بودند که تاریخ آمدن ایشان به ایران معلوم نیست. در کتیبه های آشوری از سده ی نهم پیش از میلاد آمده است. از همان تاریخ آنان در ناحیه ی انشان که در مشرق شوشتر و حوالی کارون واقع بود دولت کوچکی تشکیل دادند که در ابتدا از دولت ماد اطاعت می کردند . جد ایشان هخامنش همه ی قبیله های پارسی را زیر فرمان خود در آورد.
شاه : این نام که از سه هزار سال پیش در زبانهای ایرانی رواج دارد ، از پارسی باستان گرفته شده است که پس از تحولات تاریخی بسیار به صورت « شاه » در آمده است .
چون پس از اتحاد ماد و پارس بدست کوروش بزرگ، (550 ق . م ) اصطلاح شاهنشاه بکار رفت . این بدان جهت بود که مردم آریایی و غیر آریایی فلات ایران و پیرامون آن به کشور هخامنشی پیوستند و خصوصا پادشاهان و شهریاران آنها نیز برتری کوروش را پذیرفتند .
شاهنشاه در پارسی باستان خشایه ثیه یعنی شاه شاهان آمده است.
لباس ویژه شاهنشاه
شاهنشاه درهنگام صلح جامعه ای بلند از دیبای ارغوانی که آستینهای فراخ داشت و در زیر آن پیراهن بلندی می پوشید که تا زانو می رسد و مغزی سفید داشت و کمر بندی روی آن می بست . کفش شاه نیز ، زرین و پاشنه دار و نوک تیز بود . یونانیــان تـاج شاهنشاهیان هخــامنشی راتیار و یا گیسداریس خوانده اند .
شاه ، ریش دراز و موهای مجعد داشت و بر تخت زرین می نشست و عصای زرین به دست می گرفت .
فرمانها و نامه های سلطنتی به مهر شاه می رسید و نسخه ای از آن در دفاتر شاهی نگهداری می شد . داریوش پس از اینکه بر اوضاع کشور ایران مسلط شد، ایران را به سی و سه خشتره یا استان تقسیم کرد و ادارة آنها را به افرادی که مورد اعتماد شاهنشاه بودند واگذار نمود.
از زمان جانشینان خشایارشاه که دولت هخامنشی روی به ضعف نهاد استانداران یک نوع خود مختاری پیدا کرده حتی ریاست سپاه محلی را که بر عهدة سرداری به نام کارانا بود نیز بدست گرفتند.
اختیارات شاهان یا امیران محلی با قوت یا ضعف حکومت مرکزی تغییر می کرد. ضرب سکه طلا از مختصات شاهنشاه بود . اما استانداران می توانستند گاهی سکه هایی از نقره یا مس بزنند .
در اوایل دورة هخامنشی سالی دوبار بازرسان شاهنشاهی که چشم و گوش شاه خوانده می شدند به استانها گسیل می گشت .