کد کج شدن تصویر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سال نو مبارک



[ یکشنبه 92/1/4 ] [ 3:56 عصر ] [ فهیمه شکری ] نظر
چهارشنبه سوری

سور    (sur ) واژه ای پهلوی است که به معنای : مهمانی، بزم، جشن، جشن عروسی آمده  است. و " سوری" نیز به معنای : گل سرخ رنگ، رنگ سرخ ، شادی  و چیزی که به رنگ سرخ باشد مورد استفاده قرا گرفته است. پس چها رشنبه سوری را می توان  یک جشن و شادی دانست که با سرخی همراه است و این سرخی همان آتش است. اما اگر بپذیریم که چهارشنبه سوری همان جشن سوری است و جشن سوری به معنای ستایش آتش؛ نباید این ترکیب ما را به اشتباه بیاندازد که مردم آتش را به عنوان خدا ستایش می کردند. همانطور که پیش ترگفته شد هر چیز خوبی  به خدا نسبت داده می شود و دراین میان روشنایی آتش که مهم ترین نقش را در زندگی بشر بازی می کند ، نشانی از حضور خداوند است.  جشن سوری یا چهارشنبه سوری مراسمی است که مردم در کنار آتش به شادی می پردازند و این شادی نوعی ستایش و سپاس ازخداوند است که با پایان دادن به زمستان و تولد بهار و سبزی به آنها زندگی تازه می بخشد.      

آیین چهارشنبه سوری تنها به آتش افروزی بسنده نمی شود، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه نو، خرید اسپند دانه، چراغانی، فراهم کردن و خوردن آجیلهفت مغز، کوزه شکستن، فال گوش ایستادن، فال کوزه، ریختن آب به گوشه و کنار خانه، بهبیابان رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، کفچه (قاشق) زنی،گره گشایی از بخت دختران با بستن کوپله (قفل) به گردن، نشستن روی چرخ کوزه گری،شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته ها در چاه کهن، یاری خواستناز "چهارشنبه خاتون"، رنگ کردن خانه با گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژه چهارشنبه سوری و...

 
بوته افروزی  

درایران رسم است که پیش از پریدن  آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که ازپیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب  آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوانگرد هم جمع می شوند و بوته ها  را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هرکدام سه بار از روی بوته های  افروخته می پرند، تا مرگ ضعف و زردی ناشی از بیماری وغم و محنت را از خود بزدایند  و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود ببخشند. مردم درحال پریدن از روی آتش ترانه زیر را     می خوانند.

زردی من از تو ، سرخی تواز من


غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا


ای شب چهارشنبه ، ایکلیه جاردنده ، بده مراد بند

هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع میکند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. دربازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به  ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آیدو تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود  تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خارفضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلود نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا درآب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود  ببرد
.

مراسم کوزه شکنی 

مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاهبختی،کمی نمک به نشانه شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به علامت تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند وآخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه میبرد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دورمی کنند زیرا می گویند که فروهرهااز کوزه نو دیدن خواهند کرد و آب پاشیده شده، نشان روشنایی در خانه است. در زمان ساسانیان به جای آب، سکه هایی را درون کوزه می انداختند و آن را از پشت بام به زمین پرتاب می کردند برای اینکه روزی و فزونی برای آنان فرستاده شود
فال گوش نشینی

غروب زنان و دخترانی که شوق شوهرکردن داردند یا آرزوی و زیارت و مسافرت مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزندشب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهار راه که نماد گذار از دشواری ها بود می‌ایستادند. گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک وبد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می زنند  اگر سخنان دلنشین و شاد ازرهگذران بشنوند رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن خواهند . بدرستی آنها ازفروهر‌ها می‌خواستند که گره کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند،بگشایند.

 قاشق زنی 

آیین کفچه زنی کم و بیش در همه سرزمین های ایران بزرگ برگزار می شود. بدین گونه است که مردم و گاهی کودکان کاسه ای مسین و کفچه  را به هم کوبیده و درپشت در پنهان می شوند و خاوند (صاحبخانه) تخم مرغ یا پیشکشی درون کاسه می گذارد. کفچه زنان چه مرد چه زن بیشتر خود را با چادر می پوشانند.

کفچه زنی نمادپذیرایی از فروهر‌ها است زیرا که کفچه و کاسه مسین نشانه‌ خوراک و خوردن بود. ایرانیان باستان برای فروهر‌ها بر بام خانه خوراک های گوناگون می‌گذاشتند تا از اینمیهمانان تازه رسیده‌ آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهر‌ها پنهان و نمی توان دیدشان،کسانی هم که برای کفچه زنی می‌رفتند، کوشش می‌کردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند وچون خوراک و آجیل را ویژه فروهر می‌دانستند و دریافتشان را همایون می‌پنداشتند
.

آش چهارشنبه سوری

خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای بر آمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می گردند و در شب چهار شنبه آخر سال «آش ابودردا»یا «آش بیمار »می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.  

آجیل چهارشنبه سوری  

زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهار شنبه آخر سال آجیلی ازهفت مغز  و میوه خشک را در سفره چهارشنبه سوری می گذارند تا همه خانواده برای شگون و تندرستی از آن بخورند و  امروزه آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذری اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است

 

                                                                                                      با تشکر از آقای رامین منسوبی

 



[ سه شنبه 91/12/29 ] [ 3:6 صبح ] [ فهیمه شکری ] نظر
تبریک آغاز ربیع

 

 

حلول هلال ماه فرخنده ربیع الاول .ماه بهار آل محمد صلی الله علیه و آله خجسته باد

 

وقایع ماه ربیع‏الاول:
1- خارج شدن پیامبر اعظم از مکه و مخفی شدن آن حضرت در غار ثور در آغاز ربیع الاول.
2- رهسپار شدن پیامبر (ص) به سوی مدینه و آغاز هجرت آن بزرگوار به آن شهر.
3- ارتحال امام حسن عسگری در سن 28 سالگی در سال 260 ه.ق‏
4- آغاز امامت حضرت بقیة اللَّه اعظم در نهم ربیع الاول سال 260 ه.ق‏
5- ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه «ام المومنین» در دهم ربیع الاول.
6- وفات عبدالمطلب در دهم ربیع الاول.
7- ورود پیامبر اعظم به مدینه در دوازدهم ربیع الاول.
8- میلاد پیامبر اکرم (ص) در سال عام‏الفیل در هفدهم ربیع الاول.

 



[ شنبه 91/10/23 ] [ 11:24 عصر ] [ فهیمه شکری ] نظر
باز هم ترانه باران...

 

باران شدید روی صندلی پارک شب خیابان خلوت تاریک .gif

باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه
من به پشت شیشه تنها
ایستاده در گذرها
رودها را افتاده
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پر گو
باز هر دم
می پرند این سو و ان سو
می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی
آسمان امروز دیگر نیست نیلی
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده از چرنده از خزنده
بود جنگل گرم و زنده
اسمان آبی چو دریا
یک دو ابر اینجا و آنجا
چون دل من روز روشن
بوی جنگل تازه و تر
همچو می مستی دهنده
بر درختان میزدی پر
هر کجا زیبا پرنده
برکه ها آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی
سنگها از آب جسته
از خزه پوشیده تن را
بس وزغ آن جا نشسته
دمبدم در شور و غوغا
رودخانه
با دو صد زیبا ترانه
زیر پاهای درختان
چرخ میزد همچو مستان
چشمه ها چون شیشه های آفتابی
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی انها سنگ ریزه
سرخ و سبزو زرد و آبی
با دو پای کودکانه میدویدم همچو آهو
میپریدم از سر جو
دور میگشتم ز خانه
میپراندم سنگ ریزه
تا دهد بر اب لرزه
بهر چاه و بهر چاله
میشکستم کردخاله
میکشانیدم به پایین
شاخه های بید مشکی
دست من میگشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی
میشنیدم از پرنده
داستانهای نهانی
از لب باد وزنده
رازهای زندگانی
هر چه میدیدم آنجا
بود دلکش بود زیبا
شاد بودم میسرودم
روز ای روز دلارا
داده ات خورشید رخشان
این چنین رخسار زیبا
ورنه بودی زشت و بی جان
با همه سبزی و خوبی
گو چه میبودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان
روز ای روز دلارا
گر دلارایی است از خورشید باشد
اندک اندک رفته رفته ابرها گشتند چیره
آسمان گردید تیره
بسته شد رخساره خورشید رخشان
ریخت باران ریخت باران
جنگل از باد گریزان
چرخها میزد چو دریا
دانه های گرد باران
پهن میگشتند هر جا
برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابرها را
تندر دیوانه غران
مشت میزد ابرها را
روی برکه مرغ آبی
از میانه از کناره با شتابی
چرخ میزد بی شماره
گیسوی سیمین ما را
شانه میزد دست باران
بادها با فوت خوانا
می نمودندش پریشان
سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا
به چه زیبا بود جنگل
بس ترانه بس فسانه
بس فسانه بس ترانه
بس گوارا بود باران
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی پندهای اسمانی
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
زندگی خواه تیره خواه روشن
هست زیبا هست زیبا هست زیبا



[ یکشنبه 91/10/3 ] [ 12:17 صبح ] [ فهیمه شکری ] نظر
یلدا

آخر پاییز شد و همه دم می زنند از شمردن جوجه ها!!!!
اما تو بشمار
تعداد دل هایی را که به دست آورده ای....!
بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشانده ای...!
بشمار تعداد اشک هایی که از سر شوق و یا غم ریخته ای...!
فصل زردیبود اما تو چقدر سبز بودی...




[ چهارشنبه 91/9/29 ] [ 10:43 عصر ] [ فهیمه شکری ] نظر
عید سعید قربان مبارک . . .

babol2011 18 عکس متحرک بمناسبت عید قربان

آنگاه که ابراهیم، اسماعیل را به قربانگاه عشق برد

این ذات اقدس الهی بود که جلوه گر شد.

این عشق آموختنی است

عید سعید قربان مبارک . . .



[ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 8:5 عصر ] [ فهیمه شکری ] نظر
تبریک آغاز سال تحصیلی

آغاز سال تحصیلی، آغازی دوباره برای یک شروع خوب به سوی موفقیت است.

سال تحصیلی جدید را به تمامی معلمان و دانش آموزان عزیز تبریک عرض نموده و موفقیت شما  را از درگاه ایزد منان خواستارم.



[ شنبه 91/7/1 ] [ 10:9 عصر ] [ فهیمه شکری ] نظر
تابستان...

فرزندان عزیزم:

بعضی از دانش اموزان تابستان را فصل استراحت می دانند و برنامه ای برای درس خواندن ندارند. اما

 واقعیت برای همه ی دانش اموزان این گونه نیست. بسیاری از دانش اموزان تابستان را فرصت خوبی

 می دانند تا علاوه بر مرور درس های سال گذشته نگاهی هم به درس های سال اینده داشته باشند.

شما هم با توجه به اینکه از سال آینده، کلاس چهارم دبستان دیگر توصیفی نیست، تابستان امسال را

 به نوعی برنامه ریزی کنید تا حتما مطالب اصلی پایه سوم مثل جدول ضرب وروان خوانی دروس

 را بیشتر مورد تاکید قرار گیرد.



[ شنبه 91/3/20 ] [ 12:5 صبح ] [ فهیمه شکری ] نظر
مادر یعنی...

روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!
روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی
!
روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری
!
روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد

روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود

روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن....

لالایی,لا لا لا گل نازم



[ جمعه 91/2/22 ] [ 9:22 عصر ] [ فهیمه شکری ] نظر
روزتان مبارک

moalem 13 کارت پستال تبریک روز معلم

در سپیده دم ازل ان زمان که سازندگی کائنات اغاز می گردید

و کتاب تکوین گشوده میشد نخستین کلمه ایی که با قلم تقدیر

بر دیباچه قاموس هستی نقش بست واژه ی زیبای استاد بود

و سر فصل این کتاب کهن به تعلیم و تربیت اختصاص یافت

همیشه و در همه چیز استاد من هستید

روزتان  مبارک

 



[ سه شنبه 91/2/12 ] [ 12:10 صبح ] [ فهیمه شکری ] نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>