سلام و عرض تسليت به دوست عزيز!
کشتي شکست خوردهي طوفان کربلادر خاک و خون طپيده ميدان کربلاگر چشم روزگار به رو زار ميگريستخون ميگذشت از سر ايوان کربلانگرفت دست دهر گلابي به غير اشکزآن گل که شد شکفته به بستان کربلااز آب هم مضايقه کردند کوفيانخوش داشتند حرمت مهمان کربلابودند ديو و دد همه سيراب و ميمکندخاتم ز قحط آب سليمان کربلازان تشنگان هنوز به عيوق ميرسدفرياد العطش ز بيابان کربلاآه از دمي که لشگر اعدا نکرد شرمکردند رو به خيمهي سلطان کربلاآن دم فلک بر آتش غيرت سپند شدکز خوف خصم در حرم افغان بلند شد